غزل (تن زخمی عدالت زده):
تن زخمی عدالت زده فواره ی خون
همه را می شکند دشمن سرسخت جنون
ره پاکی شده اغشته به تزویر و ریا
تب پر عمق شقاوت شده ویروس قرون
چه کند سرو به شلاق تبر چون شکند
چه کند انکه بسا می کشدش زخم درون
تو بیا حرمت مصلوب بر آریم به زیر
تو مگر ناجی عصمت شوی از دست جنون
حسد از ابرشقاوت شده سیلاب زمین
صورت خاک شدست از تب آن آبله گون
چه کند لاله اگر زخم زمان می کشدش
همه را حجم تباهی بهراسد شب دون
تو مسیحای زمین باش دراین قرن سیاه
تو بیا زخم زمین گشته از اندازه برون
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: غزلیات