غزل (دلم راچوبردی):
دلم راچوبردی زدستم زدستم
بهجرت شکستم شکستم شکستم
تواخرنبودی به بینی فغانم
که خون شدزدست فراق توجانم
نه دلرازدستت توانم ستانم
نه بی توتوانم دل ازغم رهانم
مه من مه من بیا بین فغانم
زهجرت غم دل بریده امانم
جفاجونگارا جفاجونگارم
سیه کرده ای توچوشب روزگارم
چه سازم زدستت چه گویم زجورت
نظرکن که خون شددل من زهجرت
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: غزلیات